سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزی مردی رو به حکیمی کرد و گفت
ای حکیم چرا همسرم یک گل رز را که یک روز زنده است
و روز دیگر میمیرد اینقدر دوست دارد
ولی من که هرروز برایش میمیرم وزنده میشم دوست ندارد ؟
حکیم لبخندی زد و
گفت : پدر سوخته،خیلی قشنگ بود با وایبر برام بفرستش . . .خیلی خنده‌دار






تاریخ : چهارشنبه 94/4/3 | 11:34 عصر | نویسنده : نرگس | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ایران اسکوتر